لبخند بزن عزیزم.

میخواهم پرواز کنم

سکوت کرده ای

 در برابر باران  

 درست مثل من

 که در برابر مرداد

در برابر مرگ

ودر برابر شهری که

از تو خالی شد

وشب های بعد

کلاغ ها  آمدند

تا شانه های بی تاب مرا بپوشانند

از اتاق صدای گریه ی  مادر می آید

از پیراهنت خون

از دیوار عکس هایت که

لبخند بزن عزیزم

تو هنوز

آن قدر جوانی که مرگ

مطمئن نیست

درست آمده باشد

وهنوز

آن قدر زنده ای که من

برایت پیراهنی تازه خریده ام!         ناهید عرجونی



+نوشته شده در یک شنبه 13 شهريور 1390برچسب:,ساعت1:46توسط نادیا | |